★★دل گفت ها ★★
 
 


زن ها از عـادی شدن

از تکراری شدن

از مثل روز اول نبودن

می تـرســند ... !

زن ها را مـثل روز اول دوست بـدارید ...




 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 17:8 :: توسط : پریسا

عید، بهترین بهانه است


برایم بوسه ای


لای قرآن بگذار..




بهار منصوری


 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 17:7 :: توسط : پریسا

دوستت‌ دارم‌ُ

با تو لج‌ بازی‌ نمی‌کنم‌ !

مانند کودکان‌،


سَرِ ماهی‌ها با تو قهر نخواهم‌ کرد:

ماهی‌ِ قرمز مال‌ِ تو،


ماهی‌ِ آبی‌ مال‌ِ من‌...

هر دو ماهی‌ مال‌ِ تو باشدُ


تو مال‌ِ من‌ !



نزار قبانی




 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 17:6 :: توسط : پریسا

 

این همه کلاغ می خواهد چکار؟


این شهر


تنها خبرش تویی


که بر نمی گردی!




مهدی نعمت زاده




 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 17:5 :: توسط : پریسا

نامه ات را هنوز می خوانم


گفته بودی بهار می آیی


می نویسم قطار


اما تو


با کدامین قطار می آیی...؟!




(عمران میری)


 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 17:4 :: توسط : پریسا

در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد

کس جای در این خانه ویرانه ندارد


دل را به کف هر که دهم باز پس آرد

کس تاب نگهداری دیوانه ندارد


در بزم جهان جز دل حسرت کش مانیست

آن شمع که می‌سوزد و پروانه ندارد


دل خانه عشقست خدا را به که گویم

کارایشی از عشق کس این خانه ندارد


گفتم مه من! از چه تو در دام نیفتی

گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد


در انجمن عقل فروشان ننهم پای

دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد


تا چند کنی قصه ز اسکندر و دارا

ده روزه عمر این همه افسانه ندارد




"حسین پژمان بختیاری"




ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 17:2 :: توسط : پریسا

نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت

که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت


تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما

چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت


چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی

حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت


تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من

به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت


امید خسته ام تا چند گیرد با اجل کشتی

بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت


شبی با دل به هجران تو ای سلطان ملک دل

میان گریه می گفتم که کو ای ملک سلطانت


چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو

به امیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت


به گردنبند لعلی داشتی چون چشم من خونین

نباشد خون مظلومان؟ که می گیرد گریبانت


دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست

امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت


به شعرت شهریارا بیدلان تا عشق میورزند

نسیم وصل را ماند نوید طبع دیوانت



"شهریار"




ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 17:1 :: توسط : پریسا

هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود

که به بازار تو کاری نگشود از هنرم

سیزده را همه عالم بدر امروز از شهر

من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم



شهریار





ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 17:0 :: توسط : پریسا

زور که نیست


تو



باید مال من باشی!


 



(بهرنگ قاسمی)




 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 16:57 :: توسط : پریسا


بهار آمد وُ، نیامدی،

اما پرستوها

بذر تو را آوردند.

زمینْ جای مناسبی نبود،

در دلَ‌م کاشتمَ‌ت!



( رضا کاظمی )




 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 16:54 :: توسط : پریسا


با تو نیستم ..!! تو نخوان ..!! با خودم زمزمه میکنم ...!!!

من خوبم . . . من آرامم . . . من قول داده ام

فقط کمی تو را کم آورده ام

یادت هست می گفتم در سرودن تو ناتوانم؟!

واژه کم می آورم برای گفتن دوستت دارمها؟

حالا تـمــــــــام واژه ها در گلویم صف کشیده اند !

با این همه واژه چه کنم؟

تکلیف این همه حرف نگفته چه می شود؟!

باید حرفهایم را مچاله کنم و بر گردن باد بیاندازم . . .

باید خوب باشم !!

من خوبم . . . من آرامم . . . من قول داده ام

فقط کمی بی حوصله ام !!

آسمان روی سرم سنگینی میکند . . .

روزهایم کش آمده . . .

هرچه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم ، باز سر از کوچه دلتنگی در میاورم

روزها تمام ابرهای اندوه در چشمان منند ولی نمی بارند

چون . . .

من خوبم . . . من آرامم . . . من قول داده ام

تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد

اما شبها . . !!

وای از شبها . . .

هوای آغوشت دیوانه ام میکند !

موهایم بد جور بهانه دستانت را میگیرند !

تک تک نجواهای شبانه ات لا به لای موهایم مانده اند !

کاش لااقل میشد فقط شب بخیر شبها را بگویی تا بخوابم ؛

لالایی ها پیشکش . . !!

من خوبم . . . من آرامم . . . من قول داده ام

فقط نمیدانم چرا هی آه میکشم

آه

و

آه

و باز هم آه . . .

خسته شدم از این همه آه کشیدن . . .

شبها تمام آه ها در سینه منند !!

آن قدر سوزناک هستند که می توانم با این همه آه ، دنیا را خاکستر کنم

اما حیف که قول داده ام

من خوبم . . . من آرامم . . . .

فقط کمی دلواپسم !!

کاش قول گرفته بودم از تو

برای کسی از ته دل نخندی .

می ترسم مثل من عاشق خنده هایت شود

حال و روزش شود این . . .

تو که نمی مانی برایش ، آنوقت مثل من باید

آرام باشد . . . خوب باشد . . . و . . . قول داده باشد

بیچاره . . .






ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 16:49 :: توسط : پریسا

گفتم: «خداحافظ!»

و خداحافظی

فر

و

رفـ

تن...

بود


تو آن بالا

کنار نرده‌ها ایستاده بودی

نگفتی «نرو»

نگفتی «بمان»

نگفتی «برگرد»

و سکوتِ تو تنها «نگفتن» نبود

سکوتِ تو راه‌پلۀ مارپیچی بود

که به آن‌سوی زمین می‌رسید.


عزیزم!

حالا که این نامه را برایت می‌نویسم،

تازه رسیده‌ام و نمی‌دانم آنجا چه ساعتی از روز است،

امّا می‌دانم که گلدان‌ها،

چند روزی‌ست بی‌آبند.

صبح‌ها از خانه که بیرون می‌روی،

به گلدان‌ها آب بده و به آن‌ها بگو آن‌سوی زمین هم شمعدانی‌ها،

دوستانِ مهربانِ زنانِ غمگین‌اند.

راستی به همسایه‌ها بگو حقوقِ سرایدار را بیشتر کنند.

نظافتِ راه‌پله کارِ آسانی نیست.

باید یکبار پله‌ها را تا انتها رفته‌باشی،


تا بدانی چه می‌گویم....



لیلا کردبچه | چراکه نبودی


ارسال شده در تاریخ : جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, :: 20:35 :: توسط : پریسا

 
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را

منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را

از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را

مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را

مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را

عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرایندش را

قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را

حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
فرستند رفیقان به تو این بندش را :

منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را


از : کاظم بهمنی


ارسال شده در تاریخ : جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, :: 20:34 :: توسط : پریسا


به لهجه ام نخند!

"سنی چوخ سوییرم"

همان دوست ات دارمی ست که شاعر

سند دیوانگی شعر هایش را

مقابل چشم هایت امضا می کند

به خدا اگر رقص بلد بودم

تمام خیابان های تهران را

تا مسیر خانه ات

ترکی می رقصیدم!




بهرنگ قاسمی




ارسال شده در تاریخ : جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, :: 20:33 :: توسط : پریسا


زن اسـت دیــگر ,

جـوری عـاشـق مـی شـود ،

کـه حس می کنـی هیچـگاه از کنـارت نمـی رود....!!!

امـــا وقتـی مـی شکنـد ،

جـوری مـی رود ...

کـه حس مـی کنـی هیچـگاه عـاشقت نبـوده....!!!

 


ارسال شده در تاریخ : جمعه 16 اسفند 1392برچسب:, :: 16:28 :: توسط : پریسا

 
به قطاری که تو را می برد

گفتم برگردد؟

گفتم نرود؟

گفتم...؟

چیزی نگفتم

به قطاری که تو را می برد،

گلایه ای نیست

خودت سوار شدی!


حالا هم شب از نیمه گذشته است

تا ایستگاه بعدی چند سال راه است

برف بر بیابان یکدست است

و هم کوپه هایت

چیزی از تو نمی فهمند!


خستگی

همیشه به کوه کندن نیست

خستگی گاهی همین حسی ست

که بعد از هزار بار یک حرف را به کسی زدن، داری

وقتی نشنیده است

وقتی سوار شده است.




"مهدیه لطیفی"
 


ارسال شده در تاریخ : جمعه 16 اسفند 1392برچسب:, :: 16:27 :: توسط : پریسا

 
برای درخت‌های کنار جاده فرقی ندارد


کسی که در سفر است


می‌رود یا می‌آید


برای من اما فرق زیادی دارند


درختان مسیری که از تو دورم می‌کنند


و درختان مسیری که با تو نزدیکم!



لیلا کردبچه


ارسال شده در تاریخ : جمعه 16 اسفند 1392برچسب:, :: 16:26 :: توسط : پریسا

 
فردا آمده است و ایستاده است

پیش روی من

می پرسد چه می خواستی؟

با عصا او را کنار می زنم

همچنان

چشم دوخته به دوردست

منتظر




شهاب مقربین
 


ارسال شده در تاریخ : جمعه 16 اسفند 1392برچسب:, :: 16:25 :: توسط : پریسا

 
دلم برای روزهای خوش زندگی تنگ شده است

دستم را بگیر و به من بگو

چگونه در گرگ و میشِ

این روزگارِ پر بالا و پایینِ همیشه خاکستری

هنوز می توانم بخندم؟




نیکی فیروزکوهی


ارسال شده در تاریخ : جمعه 16 اسفند 1392برچسب:, :: 16:24 :: توسط : پریسا

 

غم که می آید در و دیوار شاعر می شود

در تو زندانی رفتار شاعر می شود

می نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی

خط کش و نقاله و پرگار ، شاعر می شود

تا چه حد این حرفها را می توانی حس کنی

حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می شود

تا زمانی با توام ، انگار شاعر نیستم

از تو تا دورم ، دلم انگار شاعر می شود

باز می پرسی چطور اینگونه شاعر شد دلت ؟

تو دلت را جای من بگذار ، شاعر می شود

گرچه می دانم نمی دانی چه دارم می کشم

از تو می گوید دلم هر بار شاعر می شود


نــــجــــمه زارع



ارسال شده در تاریخ : جمعه 16 اسفند 1392برچسب:, :: 16:24 :: توسط : پریسا

 

آقا گمانم من شما را دوست...

حسی غریب و آشنا را دوست...


نه نه! چه می گویم فقط این که

آیا شما یک لحظه ما را دوست؟


منظور من این که شما با من...

من با شما این قصه ها را دوست...


ای وای! حرفم این نبود اما

سردم شده آب و هوا را دوست...


حس عجیب پیشتان بــودن

نه! فکر بد نه! من خدا را دوست...


از دور می آیـد صدای پـا

حتی همین پا و صدا را دوست...


این بار دیگر حرف خواهم زد

آقا گمانم من شما را دوست...



شعر از : نجمه زارع





ارسال شده در تاریخ : جمعه 16 اسفند 1392برچسب:, :: 16:22 :: توسط : پریسا

 

خسته م برای و بجای تمامِ

روزهایی

که

خیلی

قوی

بودم...

..
.
.
.

 


ارسال شده در تاریخ : جمعه 16 اسفند 1392برچسب:, :: 16:21 :: توسط : پریسا

 
از هم بپاشانم به آسانی! مهم نیست
اینها برای هیچ طوفانی مهم نیست!

آغوش من مخروبه ای رو به سقوط است
دیگر برایم عمق ویرانی مهم نیست

با دردِ خنجر، دردِ خار از خاطرم رفت
بعد ازتو غم های فراوانی مهم نیست

یک مُرده درد ِ زخم را حس می کند؟ نه!
دیگر مرا هرچه برنجانی مهم نیست

دار و ندارم سوخت در این آتش اما
هرچه برایم دل بسوزانی، مهم نیست

هرکس که با ایمان به راهی رفته باشد،
دیگر برایش هیچ تاوانی مهم نیست

...

حالا چه خواهد شد پس از این؟هرچه باشد!
این بار دیگر هیچ پایانی مهم نیست



از : رویاباقری


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 1 اسفند 1392برچسب:, :: 22:53 :: توسط : پریسا

درسینه اش آتش فشانی شعله ور دارد
رودی که حالا درسرش فکر سفر دارد

من می روم از این حوالی دورتر باشم

بغضم مگر دست از گلوی شهر بردارد!

آن باغبانی که مرا با خون دل پرورد
حالا که می آید به سوی من، تبر دارد!

با این عطش در زیر خاکی سرد می سوزم
گاهی برایم گریه کن! باران اثر دارد

یک روز در آغوش دریا غرق خواهم شد
این رود تشنه درسرش شور خزر دارد

دلتنگم اما دیدنت با دیگران سخت است
دلتنگم و این درد ازحالم خبر دارد،

مانند بیماری که مرگش از عطش حتمی ست
اما برایش آب مثل سم ضرر دارد



از : رویا باقری
 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 1 اسفند 1392برچسب:, :: 22:19 :: توسط : پریسا

 
آلبومی قدیمی ام،

در زیرزمین خانه ای کلنگی

که واحدهایش را پیش فروش کرده اند.

در انتظار دستی جامانده در اعماق

که شاید آجرها نمی گذارند

خاطره ای فروریخته را ورق بزند



نجاتم بده!

در من هنوز لبخندی هست

که می تواند چیزی یادت بیاورد...



لیلا کردبچه


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 1 اسفند 1392برچسب:, :: 22:17 :: توسط : پریسا

دوستت دارم

همیشه این نیست


که در هجوم وحشیِ این دردِ بی امان


به پایت بنشینم


گاهی دوستت دارم


یعنی این که شبانه


در خانه ات را آرام ببندم


بدون این که بیدارت کرده باشم


و فردا صبح که چشمت را باز می کنی


با خودت فکر کنی


تمامِ این زن را خواب دیده بودی!


عزیزم


قرار نیست


تعبیر تمام خواب هایی که می بینیم،


عاشقی باشد!





نسترن وثوقی




ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:, :: 17:20 :: توسط : پریسا

 
 
بعضی درد دلها گوش نمی خواهد


گوشه ی آغوش می خواهد...





فرشید فرهادی


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:, :: 17:1 :: توسط : پریسا


و چــــای ...

بهانه عاشقانــــه خوبــــی ستـــــــــــ

بــــرای بــــا تــــــــو نشستن؛

حیــــاط آبــــــــ زده ، تختــــــــ چوبــــی و من و تــــــــــــو ...

.
چقدر بــــوســــه ... چــــه عصــــری

چه خــــانه خوبی ستــــــــ ...!

==========

عکس متحرک به مناسبت روز
عشق


ارسال شده در تاریخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, :: 18:20 :: توسط : پریسا

 
تا به حال کسی

تو را با چشم هاش نفس کشیده ؟

آنقدر نگاهت می کنم

که نفس هام

به شماره بیفتد

بانوی زیبای من !

جوری که از خودت فرار کنی

و جایی جز اغوش من

نداشته باشی ...



عباس معروفی



ارسال شده در تاریخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, :: 18:18 :: توسط : پریسا

نامه آخرت به دستم رسید

بالاخره تونستی پستش کنی


خیلی پلا میونمون خراب شد

دیگه نمی تونی درستش کنی


جون به لبم رسید تا رامم بشی

چه جوری این شعله رو خاموش کنم

...

شاید ببخشمت ولی محاله

نامه آخرو فراموش کنم


نوشتی آسمونمون تموم شد

هرچی که بوده بینمون تموم شد


تو ساده رد شدی ولی جدایی

خیلی برای من گرون تموم شد


تو آسمون قلب من پریدن

یه ذره بال و پر می خواس نداشتی


به من نگو تقصیر سرنوشته

عاشق شدن جگر می خواس نداشتی


با این حساب حرفی دیگه نمونده

منم دیگه حرفامو جم می کنم


چندتا غزل میمونه چندتا نامه

اونم یه خاکی تو سرم میکنم


ازما گذشته اینو بشنو برو

که چوب حراج نزنی دلت رو


دل به کسی بده که وقتی میره

رژت رو پاک کنه نه ریملت رو



«حامد عسکری»
 


ارسال شده در تاریخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, :: 18:17 :: توسط : پریسا


تو مثل منی برف


راه می‌روی و آب می‌شوی...




شمس لنگرودی



2014_02_09_210238.jpg


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:, :: 15:40 :: توسط : پریسا


دوستت دارمی مرده ام

جسدی در سرد خانه

یکی بیاید

شناسایی ام کند




( جلیل صفر بیگی)


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:, :: 15:38 :: توسط : پریسا

 

سعـدی تمـام حسن تـــو را در غـزل نـگفت


حـالا شـدست نــوبـت مــا تـــازه کـارهــا ...!



حامد عسکری




 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:, :: 15:36 :: توسط : پریسا

 
 
این‌روزها غمگین‌اَم


آن‌قدر که انگار


قایق‌اَم شکسته

منْ مانده


تو غرق شده باشی!



( رضا کاظمی )



ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:, :: 15:35 :: توسط : پریسا

 
و چه انتظار بزرگی است


اینکه بدانی


پشت هر "دوستت دارم "



چقدر دوستت دارم



لیلا کرد بچه


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:, :: 15:34 :: توسط : پریسا



برای قصه گفتن؛ بهانه نداشت مادر بزرگ


رفتنِ تو را بهانه کرد


ماندنِ مرا، قصه!





( رضا کاظمی )

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:, :: 15:33 :: توسط : پریسا

 
 
عشقت را پنهان میکنی ک مردانگیت خدشه دار نشود؟!

اخم میکنی ک مهربانیت راپنهان کنی؟!

مرا "شما"خطاب میکنی ک هوایی نشوم؟!

اما نمیدانی

نمیدانی ک چقدر اینها به تو می اید

و من دیوانه تر میشوم

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:, :: 15:32 :: توسط : پریسا


نمی دانم فردا را نوشته ای یا نه؟

بگذار فردا مال ما باشد


بگذار همین طور سفید سفید بماند

چیزی در صفحه ی فردا ننویس


بگذار زنم فردا را از کیفش بیرون بیاورد

پهن کند وسط هال



دورش بنشینیم

زنم کتلت درست کند

با هم بخوریم

دور کتلت ها سوخته است ...

به رویش نیاوریم



خدایا

فردا را به ما بده

بگذار پازل روز را ما بچینیم

روز را از نو بنویسیم

می خواهیم فردا هیچ شنبه باشد


( جلیل صفر بیگی)


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:, :: 15:31 :: توسط : پریسا

 
از دست زمانه تیر باید بخوری


دائم غم ناگزیر باید بخوری


صد مرتبه گفتم عاشقی کار تو نیست


بچه!تو هنوز شیر باید بخوری



جلیل صفربیگی




ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:, :: 15:29 :: توسط : پریسا

 
زیباترین شعرم بودی


کاش هر گز نمی سرودمت


هر کس ترا شنید


عاشقت شد



( جلیل صفر بیگی )
 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:, :: 15:27 :: توسط : پریسا
درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید خوب است که وقتی نفست بالا نمی آید کسی حرفهای بغض شده در گلویت را جایی نوشته باشد....
موضوعات
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ★★دل گفت ها ★★ و آدرس pari6920.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 155
بازدید دیروز : 107
بازدید هفته : 971
بازدید ماه : 1763
بازدید کل : 378187
تعداد مطالب : 408
تعداد نظرات : 346
تعداد آنلاین : 1



آرشیو کد آهنگ